جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 185

1. کیست آن شوخ که مهمان تهی دستانست

2. که ز سر تا به قدم شعبده و دستانست

3. مجلس از رشک رُخش داغ نِه گلزارست

4. خانه از سروِ قدش طعنه زن بستانست

5. تا لبش چاشنیی در قدح باده فگند

6. رفته بر چرخ بَرین عربدۀ مستانست

7. عیش را داد بده کام دل از می بستان

8. که ز هر گوشه صدای بده و بستانست

9. نگسلم طفل وش از دایۀ لطفش هر چند

10. که سیه کرده ز بخت سيهم پستانست

11. خضر و سرچشمۀ او می طلبی خیز و بجوی

12. آن خط سبز و لب لعل که گر هست آنست

13. جامی از خاک خراسان چه کنی قصد حجاز

14. چون تراکعبۀ مقصود به ترکستانست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سحر ز روی خود ای کاش پرده بردارد
* که باغبان زند آتش به باغ یاسمنش
شعر کامل
فروغی بسطامی
* گر نثار قدم یار گرامی نکنم
* گوهر جان به چه کار دگرم بازآید
شعر کامل
حافظ
* گوش اگر داری درین بستانسرا هر غنچه ای
* می کند با صد زبان تلقین خاموشی ترا
شعر کامل
صائب تبریزی