جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 243

1. چشمت ز غمزه تیغ و ز مژگان خدنگ ساخت

2. با عاشقان غمزده اسباب جنگ ساخت

3. بر من ز جورت این همه سختی که می رسد

4. می بایدم تنی چو دل تو ز سنگ ساخت

5. پی چون به شهر وصل برد بارگی صبر

6. کش سنگلاخ بادیۀ هجر لنگ ساخت

7. عیبم مکن به تنگی دل چون غمت فزود

8. استاد فطرت از ازل این خانه تنگ ساخت

9. مجموعه ایست هر ورق گل ز حُسن تو

10. مرغ چمن چرا به همین بوی و رنگ ساخت

11. سنگ جفای عشق تو در یکدگر شکست

12. هرچند عقل شیشۀ ناموس و ننگ ساخت

13. جامی گسست رشتۀ تسبيح زهد را

14. خواهد به بزم دُرْدکشان تار چنگ ساخت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگرچه عارض جانان سرشک و روی من دارد
* یکی چون شاخ آذرگون یکی چون برگ نیلوفر
شعر کامل
امیر معزی
* معلّم چون تو شوخی را ندانست
* بجز درس جفا تعلیم کردن
شعر کامل
جامی
* غنچه را پیش دهان تو صبا خندان یافت
* آنچنان بر دهنش زد که دهن پر خون شد
شعر کامل
سلمان ساوجی