جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 271

1. دوش بر یاد تو چشمم دم بدم خون می گریست

2. روز من می دید شمع و از من افزون می گریست

3. گریۀ تلخ صراحی نیز بی چیزی نبود

4. غالباً از شوق آن لب های میگون می گریست

5. صبحدم یارب کواکب بود ریزان از سپهر

6. یا نه بر درد دل من چشم گردون می گریست

7. چون فسونگر دید درد من برید از من امید

8. ور نه بیموجب چرا هنگام افسون می گریست

9. آن نه باران بودگِرد کوی لیلی هر بهار

10. روزگار سنگدل بر حال مجنون می گریست

11. و آن روان تا منزل شیرین نه جوی شیر بود

12. بلکه بر فرهاد مسکین کوه و هامون می گریست

13. شد چنان جامی ضعیف از محنت هجران که دوش

14. سیل اشک از خانه می بردش برون چون می گریست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* می شوند از سرد مهری دوستان از هم جدا
* برگها را می کند باد خزان از هم جدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
* آری شود ولیک به خون جگر شود
شعر کامل
حافظ
* بهر تسکین دل افگار من مسکین طبیب
* ساخت صد مرهم ولی مرهم نمی سازد مرا
شعر کامل
جامی