جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 294

1. جانم از عشق تو در ورطۀ بیم افتادست

2. دلم از تیغ فراق تو دو نیم افتادست

3. جیب گل نافۀ چین شد به گلستان گویی

4. دامن از زلف تو در دست نسیم افتادست

5. حاصل خویش به جز رنج سفر هیچ ندید

6. هر مسافر که برین در نه مقیم افتادست

7. شاهد ملک چه بینی که کند زیور گوش

8. زان دُر اشک که از چشم یتیم افتادست

9. وجه خود در رهِ می نه که نباشد غم دزد

10. هر کرا کیسه تهی از زر و سیم افتادست

11. مَیْ خورَد صوفی پُر خوار پیِ هضم طعام

12. با همه جهل ببینش چه حکیم افتادست

13. نکشد جز به می و ساقیِ مطبوع و سماع

14. طبع جامی که ز آفات سلیم افتادست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زهرم مده به دست رقیبان تندخوی
* از دست خود بده که ز جلاب خوشترست
شعر کامل
سعدی
* غالباً تلخی جان کندن من خواست طبیب
* که به جز صبر نفرمود مداوای دگر
شعر کامل
هلالی جغتایی
* باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
* بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
شعر کامل
حافظ