جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 300

1. ساقی ما که دی به کف مَی داشت

2. جام می مستی از لب وی داشت

3. هستیِ ما به باد مستی رفت

4. بس که می زان دو لب پیاپی داشت

5. گل ندارد ز شبنم سحری

6. آن لطافت که رویش از خوی داشت

7. از مؤذّن نشد دلی زنده

8. همه شب گرچه بانگ یا حی داشت

9. ماند شیخ از جواب بانگ نماز

10. صبحدم بس که گوش بر نی داشت

11. کی به مقصد رسد چو زاهد را

12. لاشۀ سعی حکم لاشی داشت

13. سوخت جامی ز داغ عشق و نگفت

14. کز کی آن داغ بود و تا کی داشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
* بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
شعر کامل
سعدی
* سرسری نتوان به کنه حیله اندوزان رسید
* کز تأمل آب زیرکاه روشن می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* ملامت من مسکین کسی کند که نداند
* که عشق تا به چه حدست و حسن تا به چه غایت
شعر کامل
سعدی