جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 313

1. باز در بزم غمت نعرۀ نوشانوش است

2. عقل حیران و خرد واله ز جان مدهوش است

3. کسوتِ خواجگی و خلعت شاهی چه کند

4. هرکرا غاشیۀ بندگیت بر دوش است

5. بر سرِ بستر اندوه دهم جان آخر

6. چون مرا شاهد مقصود نه در آغوش است

7. می گذشتی و به خود زمزمه ای می کردی

8. عمر باشد که مرا لذّتِ آن در گوش است

9. اشکِ گرم از تف خونِ دلم آمد در چشم

10. بس که از آتش سوزان دلم در جوش است

11. نرسد تشنه لبان را ز تو جز نیشِ جفا

12. گرچه جام لب لعل تو لبالب نوش است

13. قصّۀ عشق تو جامی ز کسان چون پوشد

14. چهره گویاست اگر چند زبان خاموش است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ
* سر چرا بر من دلخسته گران می‌داری
شعر کامل
حافظ
* غیرتم آید شکایت از تو به هر کس
* درد احبا نمی‌برم به اطبا
شعر کامل
سعدی
* ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد
* چه گوش کرد که با ده زبان خموش آمد
شعر کامل
حافظ