جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 351

1. چیست آن زلف سیه پیش رُخت کافروختست

2. شهپر جبریل کز برق تجلّی سوختست

3. زیر طرّۀ عارضت آن آتش آمد کز خدای

4. در شب طور از پی جذب کلیم افروختست

5. کیست عاشق عافیت سوزی که در بازار عشق

6. دین و دنیا داده و اندوه ابد اندوختست

7. چون ندارد وصلۀ وصل تو زاهد را چه سود

8. زان مرقّع کز هزاران وصله بر هم دوختست

9. بنده ای ام جور را شایسته مفروشم به هیچ

10. خواجه هرگز بندۀ شایسته را نفروختست

11. در سخن جامی زبان عیب جویان را ببست

12. از کدام استاد این سحر حلال آموختست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو و طوبی و ما و قامت یار
* فکر هر کس به قدر همت اوست
شعر کامل
حافظ
* آدم مسکین به یک خامی که در فردوس کرد
* چاک شد چون دانه گندم دل اولاد او
شعر کامل
صائب تبریزی
* طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
* صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست
شعر کامل
سعدی