جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 42

1. شد سحر قاید اقبال من شیدا را

2. آتش انس من جانب طورٍ نارا

3. ای خوش آن آتش رخشنده کز آیینۀ صبح

4. می برد شعلۀ آن رنگ شب یلدا را

5. گر نیایم ز سر کوی تو در کعبه نشان

6. از مژه دجلۀ بغداد کنم بطحا را

7. نکهتِ عنبرِ سارا همه عالم بگرفت

8. تاصبا شانه زد آن طرّۀ عنبرسا را

9. طوطی ناطقه را قوت حديث لب تست

10. به حدیثی بگشا آن لب شکّرخارا

11. بس که رفتند شهیدان غمت سوی عدم

12. لاله ها غرقه به خون می دمد آن صحرا را

13. جامی از عرض سخن چیست ندانم غرضت

14. چون درین عهد کسی کم خرد این کالا را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زمین شد به کردار دریای قیر
* همه موجش از خنجر و گرز و تیر
شعر کامل
فردوسی
* کی رفته‌ای زدل که تمنا کنم تو را
* کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* شاه و گدا به دیده دریادلان یکی است
* پوشیده است پست و بلند زمین در آب
شعر کامل
صائب تبریزی