جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 428

1. ای صیقل جبین تو داده جلای روح

2. در دل بود خیال تو تن را به جای روح

3. ای نسبت صفای بتان با وجود تو

4. چون نسبت کدورت تن با صفای روح

5. خود گو که از تو چون گسلم چون تویی مرا

6. محنت زدای قالب و راحت فزای روح

7. جان را گداختم به هوای تنت بلی

8. تن را کنند اهل ارادت فدای روح

9. روحم خبر ز عشق ازل می دهد کجاست

10. روحانیی که گوش کند ماجرای روح

11. روح الله آن نفس که ز روح القدس گرفت

12. لعل لبت به آن زند اکنون صلای روح

13. تو روح جامی ای و می لعل چون خوری

14. باشد ترا غذای تن او را غذای روح


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زهی جماعت کوته نظر که سرو سهی را
* گمان برند که چون قد دلربای تو باشد
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست
* در دست سر مویی از آن عمر درازم
شعر کامل
حافظ
* چون شجاعت نبود، تیغ کند کار نیام
* جوهری مردی اگر هست، عصا شمشیرست
شعر کامل
صائب تبریزی