جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 447

1. تو طفل خردسالی و ما پیر سالخورد

2. با ما ببین که عشق تو پیرانه سر چه کرد

3. چشم سیاه سرخ چه سازی به خون من

4. موی سفید من نگر ای جان و روی زرد

5. بگشای بند زلف که افتاده صد گره

6. بر رشتۀ امید من از چرخ تیز گرد

7. نقشی نکوتر از خط زنگاریت نبست

8. کِلک قضا که زد رقم این لوح لاژورد

9. چندین چه سود گرمی واعظ چو مستمع

10. افسرد از شنیدن این نکته های سرد

11. تعویذ عمر زلف چو طومار تو بس است

12. گو نامۀ سعادت من بخت درنورد

13. زلف تو دید جامی و دستی بر آن نیافت

14. عمر دراز یافت ولی هیچ برنخورد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قامت به ناز افراخته، خلقی ز پا انداخته
* دل‌ها مسخر ساخته، کشورستانی را ببین
شعر کامل
فروغی بسطامی
* نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست
* نوبت لطف و عطاست بحر صفا در صفاست
شعر کامل
مولوی
* گه سبو زنم بر سنگ، گه به پای خم افتم
* ساقیا مرنج از من عالم جوانیهاست
شعر کامل
صائب تبریزی