جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 483

1. بگذشت یار و سوی اسیران نظر نکرد

2. کردیم ناله در دل سختش اثر نکرد

3. خاک رهش شدیم که بوسیم پای او

4. از سرکشی و ناز بر آنجا گذر نکرد

5. ما را چه سود اشک چو سیم و رخ چو زر

6. چون هرگز التفات بدین سیم و زر نکرد

7. تا در رُخش نظر نکنم هرگزم ندید

8. جایی که روی خویش به سوی دگر نکرد

9. بر خاک ره نشان کفِ پای نازکش

10. روشن دلی ندید که کُحل بصر نکرد

11. می خواست تن که همره جان از پی اش رود

12. جان خود چنان برفت که تن را خبر نکرد

13. شد خاک بر درش سر جامی ولی هنوز

14. سودای پای بوس وی از سر به در نکرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عقل پرسید که دشوارتر از کشتن چیست
* عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است
شعر کامل
فروغی بسطامی
* طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل
* بیفتد آن که در این راه با شتاب رود
شعر کامل
حافظ
* مسکین بنفشه بر سر زانو نهاده سر
* با جامه کبود پریشان و سوگوار
شعر کامل
سلمان ساوجی