جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 488

1. فرخنده عیدی کان جوان از پشت زین جولان کند

2. از غمزه ها خنجرزنان عشّاق را قربان کند

3. رخش جفا انگیخته خونِ اسیران ریخته

4. هر سو سری آویخته جا بر سر میدان کند

5. چون از دل غرقه به خون آرند پیكانش برون

6. ناله نه از چاک درون از فرقت پیکان کند

7. زانگونه کز ابر چمن باشند گل ها خنده زن

8. آن غنچه لب را چشم من از اشک خود خندان کند

9. گر خوی چکان آن لب شکر بر شوره خاک آرد گذر

10. آن خاک را در یک نظر سرچشمۀ حیوان کند

11. بر جان همی آرد کمین غم زین دلی اندوهگین

12. سیل بلایی کو که این غم خانه را ویران کند

13. زین سان که جامی خون فشان در هر غزل شد قصه خوان

14. دریای خون روزی روان از جدول دیوان کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زر از بهای می اکنون چو گل دریغ مدار
* که عقل کل به صدت عیب متهم دارد
شعر کامل
حافظ
* برای خاطر غیرم به صد جفا کشتی
* ببین برای که ای بی‌وفا کرا کشتی
شعر کامل
محتشم کاشانی
* اگر مراد نصیحت کنان ما اینست
* که ترک دوست بگویم تصوریست محال
شعر کامل
سعدی