جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 492

1. حادی که بهر ناقۀ سلمی حُدی کند

2. باید ز شرح ناقۀ ما ابتدا کند

3. دانی به راه بادیه بانگ درای چیست

4. گم گشتگان قافله جو را ندا کند

5. با نسخۀ طبیب چه کار آن مریض را

6. کز خون دیده شربت و از غم غذا کند

7. آن را رسد ز پیر مغان خلعت قبول

8. کز ردّ شیخ شهر طراز ردا کند

9. صاحب دلی کجاست که بر رغم زاهدان

10. میخانه ای به نیّت رندان بنا کند

11. دل یافت نقد وصل چو جان داد و غم خرید

12. تاجر همیشه سود زبیع و شَرا کند

13. جامی چو نیست کار تو غیر از جفاکشی

14. باری جفای آنکه کشیدن کرا کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان
* هر جا که نام حافظ در انجمن برآید
شعر کامل
حافظ
* می رسد جاذبه عشق به فریاد مرا
* یوسف آن نیست که پیوسته درین چاه بود
شعر کامل
صائب تبریزی
* ای سکندر تا به کی حسرت خوری بر حال خضر؟
* عمر جاویدان او یک آب خوردن بیش نیست!
شعر کامل
صائب تبریزی