جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 514

1. چو ترکش بسته از راه آن سوار نازنین آمد

2. مرا تیر بلا بر سینۀ اندوهگین آمد

3. بلاگویند می آید ز بالا راستست آری

4. بلای جان من اینک از آن بالای زین آمد

5. گھی آید چنین خندان و خوش خلقی شود کشته

6. معاذالله اگر ناگاه بر آهنگ کین آید

7. چو از توسن همی آیی فرو بر چشم من نِه پا

8. دریغ آید مرا کان پای نازک بر زمین آید

9. به هر ناوک که سوی بیدلان اندازی از غمزه

10. مرا صد رخنه در جان صد خلل در کارِ دین آید

11. نهانی با تو رازی داشتم اکنون که فرصت شد

12. چه می آید رقیب رو سیه یارب همین آید

13. از بی خوابی شب ها این چنین کامد به جان جامی

14. چه خوش باشد که آن بد روز را خواب پسین آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دیدن روی تو ظلم است و ندیدن کردن مشکل است
* چیدن این گل گناه است و نچیدن مشکل است
شعر کامل
صائب تبریزی
* از زبان شکوه ما عیش عالم تلخ شد
* تلخی کام شکر از تلخی بادام ماست
شعر کامل
صائب تبریزی
* ثنای عزت حضرت نمی‌توانم گفت
* که ره نمی‌برد آنجا قیاس و وهم و خیال
شعر کامل
سعدی