جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 515

1. گر از پیراهنت بویی به طرف گلستان آید

2. زندگل جامه بر خود چاک و بلبل در فغان آید

3. بر آن اندام نازک چون پسندم بار پیراهن

4. که بر وی سایۀ گلبرگ هم دانم گران آید

5. به حلق تشنه آبِ زندگی دانی چه خوش باشد

6. مرا تیغ جفایت بر گلو خوش تر از آن آید

7. چو نی هر استخوانم شد ز پیکان تو روزن ها

8. کنون گردم زنم صد ناله از هر استخوان آید

9. مکن خورشید من از تیغ بیم خاکسار خود

10. که برتابد زمین گر صد بلا از آسمان آید

11. دهانت غنچه، عارض گل، برت نسرین، خطت سبزه

12. مبادا کین بهار حُسن را روزی خزان آید

13. هیمن بس دولت جامی که خاک آستانت شد

14. گر آن عزّت نمی یابد که در سلک سگان آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* می شود در لقمه اول ز جان خویش سیر
* بر سر خوان لئیمان هر که مهمان می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* به آن رخسار گندم‌گون جمالت راست بازاری
* که قرص آفتاب آنجا نمی‌ارزد به یک ارزن
شعر کامل
محتشم کاشانی
* مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش
* لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش
شعر کامل
حافظ