جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 530

1. دی دولتم مساعد و اقبال بنده بود

2. كآن آفتاب سایه به حالم فگنده بود

3. سروِ قدش فلک نپسندید در برم

4. ورنی زباغ عمر همانم بسنده بود

5. بارنده همچو ابر از آن گشت چشم من

6. كایّام وصل یار چو برقِ جهنده بود

7. بر شاخ گل که پیش رخش لاف لطف زد

8. خندید غنچه در چمن و جای خنده بود

9. وصلش مجو در اطلس شاهی که دوختند

10. این جامه بر تنی که نهان زیر ژنده بود

11. آخر ز خون دیده روان ساخت کوهکن

12. آن جوی سنگ را که پی شیر کنده بود

13. جامی به ناخوشی غمش عمر بگذراند

14. خوش داشت خویش را دو سه روزی که زنده بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نیستم محتاج کسوت چون فقیران دگر
* همچو به می روید از تن خرقه پشمینه ام
شعر کامل
صائب تبریزی
* داغی که به امید نمک چشم گشوده است
* مپسند که از مرهم کافور شود خشک
شعر کامل
صائب تبریزی
* چه خوش باغیست باغ زندگانی
* گر ایمن بودی از باد خزانی
شعر کامل
نظامی