جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 583

1. از سرو قدت کج نظران را چه گشاید

2. وز خاکِ درت بی بصران را چه گشاید

3. جز خون گره بسته به نوک مژه شب ها

4. از لعل تو خونین جگران را چه گشاید

5. جز با دگران دیدنت از دور به حسرت

6. از وصل تو بی سیم و زران را چه گشاید

7. زرگشت مرا چهره وگر زر نگشایم

8. زین وجه چو تو سیمبران را چه گشاید

9. سیم است برت ور کمرِ زر نگشایی

10. از سیم تو زرّین کمران را چه گشاید

11. آرد خبر از یوسف ما پیرهنِ گل

12. از نکهت گل بی خبران را چه گشاید

13. بر جامی بیدل ز بتان جز درِ محنت

14. نگشاد ندانم دگران را چه گشاید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آفتاب از بیم آن کین جرم را نسبت بدوست
* همچو کلکت زرد شد بر گنبد نیلوفری
شعر کامل
انوری
* آن گل که هر دم در دست بادیست
* گو شرم بادش از عندلیبان
شعر کامل
حافظ
* خورشید عارض او چون ذره برده تابم
* بالای سرکش او چون سایه کرده پستم
شعر کامل
فروغی بسطامی