جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 588

1. در چمن یارم چو با آن لطف و بالا می رود

2. سرو را پای و صنوبر را دل از جا می رود

3. ز اشک و آهم در زمین و آسمان رسوای عشق

4. چون کنم کان تا ثرا وین تا ثریّا می رود

5. بر فلک افگنده جان پیچان کمند از دود دل

6. گویی از شوق لبش سوی مسیحا می رود

7. هرکه می راند حدیث نطق طوطی بر زبان

8. عاشقان را دل به آن لعلِ شکرخا می رود

9. صید از صحرا به شهر آرند وان چابک سوار

10. کرده صید خویش شهری سوی صحرا می رود

11. می رود زنجیرجنبان هوشمندان را به عشق

12. هرکجا مجنون او زنجیر بر پا می رود

13. بر درش کم گوی جامی را گران جان ای رقیب

14. زآنکه امروز آمد آن مسکین و فردا می رود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* می نماید تلخی بادام آخر خویش را
* گرچه شیرین کار او را در شکر پنهان کند
شعر کامل
صائب تبریزی
* شراب اگر نبود، آتشم به ساغر کن
* گدای میکده را شعله در کدو کافی ست
شعر کامل
حزین لاهیجی
* گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
* گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
شعر کامل
حافظ