جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 617

1. دل که در باغ زهر گل غم یارش گیرد

2. مرغ نالان سبق از نالۀ زارش گیرد

3. می کند پا به رکاب آن مه و من می میرم

4. که چنین تنگ چرا زین به کنارش گیرد

5. ابروش چون نگرم خط خوشش پیش نظر

6. کم توان دید مه نو که غبارش گیرد

7. حلقۀ گیسوی او طوق بلا شد جان را

8. آه اگر خطّ سیه گردِ عذارش گیرد

9. مدّعی گفت زرِ خالصم از سنگ بلا

10. محک تجربه ای کو که عیارش گیرد

11. گر به مجنون گذرد ناقۀ ليلی پس مرگ

12. دست بیرون کند از خاک و مهارش گیرد

13. حاليا زان لب میگون شده جامی مست است

14. وای روزی که از آن باده خمارش گیرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتا کجاست آفت گفتم به کوی عشقت
* گفتا که چونی آن جا گفتم در استقامت
شعر کامل
مولوی
* زین آتش نهفته که در سینه من است
* خورشید شعله‌ایست که در آسمان گرفت
شعر کامل
حافظ
* بید مجنون در تمام عمر سر بالا نکرد
* حاصل بی حاصلی نبود به جز شرمندگی
شعر کامل
صائب تبریزی