جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 700

1. عیدست و چون گل هر کسی خندان به روی یار خود

2. ما و دلی چون غنچه خون بی سروِ گلرخسار خود

3. خلقی شده در جست جو هر سو که ماه عید کو

4. عید من آن كان ماهرو بنمایدم دیدار خود

5. تا چند خون دل خورم کو ساقی جان پرورم

6. تا ز آتش می آورم آبی به روی کار خود

7. هرکس به کُنج خلوتی با مطربی در عشرتی

8. عشّاق را هم حالتی با ناله های زار خود

9. بی روی آن سرو روان زد هر گلی آتش به جان

10. کاشم ندادی باغبان ره جانبِ گلزار خود

11. چون گل درانم پیرهن یارب کجا رفت آنکه من

12. بودی به گلگشت چمن دامن کشان با یار خود

13. جامی ندارد محرمی کز غم برآساید دمی

14. هر لحظه می گوید غمی هم با دلِ افگار خود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
* که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
شعر کامل
حافظ
* از خویش برون آی که پیراهن بادام
* از پوست چو زد خیمه برون، پرده قندست
شعر کامل
صائب تبریزی
* به رنگ زرد قناعت کن از ریاض جهان
* که رنگ سرخ به خون جگر شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی