جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 764

1. کند گُل چون رخت خود را تصوّر

2. از آن دارد ز گل غنچه دلی پُر

3. منِ آزاده را کُشت از غمت سرو

4. بریدش باغبان كالحرّ بالحر

5. تواضع می کنم پیش سگانت

6. نشاید از فرودستان تکبّر

7. مکش آن زلف را هر جانب ای باد

8. که بس در پیچ و تابست از تكسّر

9. چو گویم جرعۀ جامت حق ماست

10. ترا تلخ آید آری حق بود مُر

11. به دستم هرکه بیند ساعد تو

12. به دندان گیرد انگشت تحيّر

13. شد از گریه تن چون موی جامی

14. نهان در اشک همچون رشته در دُر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خاک شد دیدۀ غمدیدۀ مجنون و هنوز
* چشم جان جانب لیلی نگرانست او را
شعر کامل
جامی
* عمر بگذشت و شب تاریک هجر آخر نشد
* یا شبم کوتاه می‌بایست، یا عمرم دراز
شعر کامل
هلالی جغتایی
* مرا ز روز قیامت غمی که هست این است
* که روی مردم عالم دوبار باید دید
شعر کامل
صائب تبریزی