جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 770

1. خطیست بر گل رویت ز مشک تر مسطور

2. که باد آفت چشم بد از جمال تو دور

3. به مُلک حُسن سلیمان تویی و لب خاتم

4. به گرد خاتم تو صف کشیده مشکین مور

5. خمارِ چشم تو دارم ز جام لعلِ لبت

6. به یک دو جرعه ببخشای بر منِ مخمور

7. تو در میان و برای تو هر شبی گردان

8. فلک به گِرد زمین با هزار مشعل نور

9. مجوی شیوۀ رندان ز شیخ شهر که نیست

10. ز ذوق دردکشان بهره منديست غرور

11. به دور عاطفت شاه می کشد جامی

12. ز جام ساقی بزم صفا شراب طهور

13. سپهر مرتبه سلطان ابوسعید که شد

14. سرای مُلک زمعمار عدل او معمور

15. صدای نوبت جاه و جلال او بادا

16. درین مقرنس زنگارْ خورد تا دم صور


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز دریا به دریا همی مرد بود
* رخ ماه و خورشید پر گرد بود
شعر کامل
فردوسی
* یا نمی باید ز آزادی زدن چون سرو لاف
* یا گره از بی بری در دل نمی باید گرفت
شعر کامل
صائب تبریزی
* بنفشه زان در آب انداخت قلاب
* که ماهی‌بد ز عکس بید در آب
شعر کامل
وحشی بافقی