جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 777

1. زهی ز فتنه ترا هر طرف سپاه دگر

2. ز ظلم چشم تو هر گوشه دادخواه دگر

3. کجا روم که ز دست غمت کنم فریاد

4. که نیست جز تو درین مُلک پادشاه دگر

5. چو جان دهیم ز غم، غير خار نومیدی

6. نروید از گِل ما بیدلان گیاه دگر

7. گھی که بر سرِ راه تو منتظر باشیم

8. مکن برغم خدا را گذر به راه دگر

9. اگر چنین زند از سینه شعله آتش آه

10. جهان بسوزد اگر برکشیم آهِ دگر

11. حدیث شوق نهان از تو چون کنم روشن

12. که جز خدای ندارم برین گواه دگر

13. مکُش به تیغ تغافل کمینه جامی را

14. چه سود از آن که شود کُشته بی گناه دگر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حسنی که کامل افتاد ایجاد می کند عشق
* هر قطره اشک این شمع پروانه دگر شد
شعر کامل
صائب تبریزی
* گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
* گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
شعر کامل
حافظ
* طبیب اهل دل آن چشم مردم آزار است
* ولی دریغ که آن هم همیشه بیمار است
شعر کامل
فروغی بسطامی