جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 810

1. در لطف بود گل ز تو افزون نه و هرگز

2. یا سرو چو بالای تو موزون نه و هرگز

3. گردد خجل از روی تو خورشید فلک روز

4. شب با تو برآید بر گردون نه و هرگز

5. سر در خمِ زلف تو بود خلق جهان را

6. باشد کس ازین سلسله بیرون نه و هرگز

7. خونریز مرا کن به غمِ خویش حواله

8. تیغت سزد آلوده بدین خون نه و هرگز

9. فردا که فتد کار به میزان عدالت

10. جز بذر غم من غم مجنون نه و هرگز

11. دارم به دل از مارِ سرِ زلف تو زخمی

12. بهتر شود این زخم به افسون نه و هرگز

13. عهدِ تو و جامی ز ازل تا ابد آمد

14. هرگز شود این عهد دگرگون نه و هرگز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صبح محشر سر زد و تخم امیدم سر نزد
* در چه ساعت یارب این یوسف به چاه افتاده است؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* گرچه ز شعله کشد خنجر بیداد شمع
* روی وفا تافتن عادت پروانه نیست
شعر کامل
جامی
* چون شیشه شکسته و تاک بریده ام
* عاجز به دست گریه بی اختیار خویش
شعر کامل
صائب تبریزی