جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 83

1. بس که می آیم به کویت شرم می آید مرا

2. چون کنم جای دگر خاطر نیاساید مرا

3. از سر کویت من بی صبر و دل هر جا روم

4. گرچه باغ خُلد باشد دل فرو ناید مرا

5. هر طرف صد خوبرو در جلوۀ نازند لیک

6. از همه نظّارۀ روی تو می باید مرا

7. وه چه گفتم من که بینم گاه گاهی روی تو

8. دیگری را خوبرو گفتن نمی شاید مرا

9. بی خودیِ من ز عشقت گرچه از حد درگذشت

10. هر که بیند روی تو معذور فرماید مرا

11. گر ترا باشد گهی پرواز غم فرسودگان

12. نیست غم گر جان و دل از غم بفرساید مرا

13. گفتۀ جامی کم است از خاک پای ما بسی

14. زین تفاخر شاید ار سر بر فلک ساید مرا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شکست شیشه دل را مگو صدایی نیست
* که این صدا به قیامت بلند خواهد شد
شعر کامل
صائب تبریزی
* دختر رز چند روزی شد که از ما گم شده‌ست
* رفت تا گیرد سر خود، هان و هان حاضر شوید
شعر کامل
حافظ
* هر چند که زلف تو سپاهیست جهانگیر
* هر روز پریشان نتوان کرد سپه را
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی