جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 998

1. نوید آمدنت می دهند هر روزم

2. توفارغی و من از انتظار می سوزم

3. چراغ عیش من از تندبادِ هجر تو مرد

4. بیا بیا که ز شمع رُخت برافروزم

5. به سوزن مژه زان رشته می کشم از اشک

6. که دیده روز ملاقات در رُخت دورم

7. شبم ز وصل تو چون روز اگر نخواهد شد

8. ز هجر تو نشود کاشکی چو شب روزم

9. چو بر سعادت وصلت نمی شوم فیروز

10. چه سود طالع مسعود و بخت فیروزم

11. هجوم عشق تو مجنون صفت خلاصی داد

12. زعقل مصلحت آموز دانش اندوزم

13. مگو که نظم تو جامی لطافتی دارد

14. که من ادای سخن از لب تو آموزم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مال دادی به باد چون تو همی
* گل به گوهری خری و خر به خیار
شعر کامل
سنایی
* ز خاکیم و باید شدن زیر خاک
* همه جای ترسست و تیمار و باک
شعر کامل
فردوسی
* ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس
* یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
شعر کامل
مولوی