جامی_دیوانقصیده ها (فهرست)

قصیده شمارۀ 30 : در مدح سلطان حسین بایقرا

1. این مقام خوش که می بخشد نسیم وصل یار

2. خیْرَ دارٍ حَلّ فيها خَیْرَ اربابِ الدّيار

3. فرّخ آن محفل که شاهی را بود در وی نشست

4. روشن آن منزل که ماهی را فتد بر وی گذار

5. بی قراران را پدید آید قرار دل درو

6. جای آن دارد که باشد نام وی دارُ القرار

7. از فروغ آفتاب شمسۀ او ذرّه وار

8. دیدۀ اعشا تواند دید در شب های تار

9. نقش دیوارش اگر بر صورت چین بنگرد

10. رو به دیوار آورد از صورت خود شرمسار

11. از منبّت نقش ها دیوار و سقفش فصل دی

12. همچو صحن باغ از الوان نبات اندر بهار

13. بین نگارین خط زقرطاس مُقطّع گِرد او

14. نیست ممکن مثل آن قطعا ز کلک خط نگار

15. باشد از هر رنگ خط بر کاغذ آیین وین بعکس

16. کرده از کاغذ خطی بر لوح رنگین آشکار

17. چون دل صوفی درو پیداست صورت های غیب

18. بس که مصقولست دیوار و درش آیینه وار

19. کی بود هر چوب باب آن که وی را در شود

20. گو درِ این آرزو طوبا به روی خود برآر

21. تا درآید آفتاب دولتش روزی ز در

22. تا بدان را مانده بر در چشم های انتظار

23. گنبد غنچه است در باغ جهان آرای دهر

24. کز ورق های مُلوّن باشدش سقف و جدار

25. کاغذین خانه است چون فانوس تا در وی زید

26. شمع مُلک ایمن ز بادِ حادثات روزگار

27. مأمن عیش است چون فردوس تا در وی کشد

28. نو عروس ملک در بر شاهِ جمشید اقتدار

29. خسرو غازی معزّ ملک و دین سلطان حسین

30. شهریار کامیاب کام بخش کامکار

31. آسمان عزّ و رفعت آفتاب قدر و جاه

32. بحرِ جود و مکرمت کانِ سخا کوه وقار

33. مدح او چون شاعران خواهم که گویم لیک نیست

34. پیش اربابِ ذكاو فطنت آن را اعتبار

35. نکته کز طرف زبان خیزد نشاید بهر مدح

36. مهره سفتن از خزف خوش نیست بهر گوشوار

37. مدحت آن باشد که از بخشایش و بخشش کند

38. عدل و جود خود رقم بر صفحۀ ليل ونهار

39. بلکه از لیل و نهار آن دم که نبود هم نشان

40. باشد او را جاودان منشور عزّ و افتخار

41. خیزد از عدلش درختی میوۀ امید پر

42. روید از جودش نهالی دولتی جاوید بار

43. شه چو باشد عادل ار چه کس به آن نستایدش

44. روزِ حشر از راستی عدل گردد رستگار

45. ور نباشد عادل و خوانند خلقی عادلش

46. در شمار ذم برآید مدحشان روزِ شمار

47. ای بسا دیوان مدح شهریاران را که کرد

48. ثبت بر لوح زمانه شاعر مدحت شعار

49. لیک چشم اعتبار امروز از آن برداشتست

50. عقل عبرت بین چنان کامسال از تقویم پار

51. شهریارا کامکارا می کنم پیش تو عرض

52. چند نکته بر زبان نیک خواهی گوش دار

53. سعی در تعمیر صورت بیش ازین منما که هست

54. پیش معماران دارالملک معنی عیب و عار

55. خانۀ دل در تنزّل خانۀ گل سربلند

56. خانۀ دین در تزلزل خانۀ طین استوار

57. کار طفلانست کردن نقش بر دیوار و در

58. بالغان را زینهار از کارِ طفلان زینهار

59. شاهباز همّت خود بر پران زین خاکدان

60. تا کند بر شاخ سدره طایر قدسی شکار

61. فسحت منزل اگر بودی کمال ارباب دل

62. کی ازین فیروزه ایوان سر در آوردی به غار

63. تنگ بودی چون دل اهل جهالت تیره نیز

64. خلوت لقمان که بود از خوان حکمت لقمه خوار

65. خرقه اش یک نیمه ماندی خشک و نیمی تر شدی

66. چون فراز کلبۀ او ابر گشتی قطره بار

67. بهرِ قیلوله در آن بیغوله چون گفتی به خاک

68. بر تنش سایه ردا بودی فروغ خور ازار

69. کس نیارستی قیامش فرق کردن از رکوع

70. چون در آن کاشانۀ محنت شدى طاعت گزار

71. بس که در وقت سجودش سر به دیوار آمدی

72. تارک او سر به سر زآسیب آن بودی فگار

73. بوالفضولی گفتش آن به کز پی اسودگی

74. منزل با فسحت و نزهت نمایی اختیار

75. گفت آنکس را که باید بار بستن زین سرا

76. فسحت خانه ازین افزون نمی آید به کار

77. راحت خانه چه سود اینجا چو خواهد عاقبت

78. محنت هم خانگی پیش آمدن با مور و مار

79. زین مغاک پای همّت سوی بالا نه که چرخ

80. نقد انجم می کند زین شیوه در پایت نثار

81. تو به غفلت خفته مست و هر شبی از بهرِ پاس

82. چشم بر تو دیده بانان را ازین نیلی حصار

83. از غبار تن بیفشان دامنِ جان پیش از آن

84. کز وجودت بادِ استغنا برانگیزد غبار

85. در کنار کس چو ننهند آرزوی این جهان

86. خوش کسی کز آرزوی این جهان گیرد کنار

87. ترسم از اطناب، طبع شاه را گیرد ملال

88. بر دعا خواهم سخن را بعد ازین کرد اختصار

89. نی دعایی کز خدا خواهم محالی بهر او

90. چون هزارش سال در عالم بقا يا صد هزار

91. نی دعایی کز قصورِ همّت اندر وی کنم

92. بر حصول دولت و اقبال فانی اقتصار

93. بلکه می گویم خدایا تا بقا ممکن بود

94. بر بقایش باد ملک و دین و ملّت را مدار

95. دولتی بادش قرین در مسند شاهی کزان

96. پایۀ ادنی نماید تخت ملک پایدار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سخن هر چه گویم همه گفته‌اند
* بر باغ دانش همه رفته‌اند
شعر کامل
فردوسی
* خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم
* به فکر صید دگر باشد و شکار دگر
شعر کامل
وحشی بافقی
* هر آن باغی که نخلش سر بدر بی
* مدامش باغبون خونین جگر بی
شعر کامل
باباطاهر