جامی_دیوانترکیب بند ها (فهرست)

ترکیب بند شمارۀ 2 : در مرثیۀ برادر

1. تا کی زمانه داغِ غمم بر جگر نهد

2. یک داغ نیک ناشده داغی دگر نهد

3. هر داغ کاورد قدری رو به بهتری

4. آن داغ را گذارد و داغِ بتر نهد

5. زیر هزار کوه غمم بست و گر دهد

6. دستش هزار کوه دگر بر زبر نهد

7. بی خوان میهمانی او حاضر ار شوم

8. پیش من از کبابِ جگر ماحضر نهد

9. صد زهر ناب تعبیه باشد در آن میان

10. در کام عیش من به مثل گر شکر نهد

11. چون در نیاید از دَرِ احسان و لطف کاش

12. رختم ازین سراچۀ حرمان به در نهد

13. دانی که چیست بالش راحت ازو مرا

14. خشتی که روز واقعه ام زیر سر نهد

15. از بیم مرگ اگرچه دل و جان جراحتست

16. در وی اميدواریِ صدگونه راحتست

17. مرغی به تنگنای قفس بود پای بست

18. دست قضا به لطف قفس را برو شکست

19. بگشاد بال صدق و صفا در صفای قدس

20. جولان کنان به کنگر قصر بقا نشست

21. نادان که جز مضيق قفس جا ندیده بود

22. در ماتمش به ناخن اندوه چهره خست

23. دانا که داشت آگهی از فسحتِ چمن

24. شکر خدای گفت که مرغ از قفس برست

25. مرغست جان پاک و قفس این طلسم خاک

26. این مرغ بس بلند و قفس نیک تنگ و پست

27. مرغ تو گر نه بسته پرست این قفس چرا

28. بر خویشتن نمی شکنی ای قفس پرست

29. جامی شکستن قفس آسان بود ترا

30. گر جلوه گاه مرغ ببینی چنانکه هست

31. بیرون این قفس همه باغست و نوبهار

32. مرغان صفیرزن که گذشت از حد انتظار

33. خرم دلی که روضۀ قدسش نشیمن است

34. فارغ ز رنج و محنتش این تیره گلخن است

35. منشین درین سرای مسدّس که عاقبت

36. جای اقامت تو سرای مثمّن است

37. روشن دلی کجا که بود روشناس گل

38. و آزاده ای کجا که زبان دان سوسن است

39. تا بنگرد که هست گُلی سر زده ز گل

40. گلچهره ای که در تَهِ گل کرده مسکن است

41. تا بشنود که سوسن آزاده ده زبان

42. پر فن سخنوریست کش از خاک مدفن است

43. جامی نظر سوی چمن افگن ببین که گل

44. زین سان چرا به خون دل آلوده دامن است

45. گل را برفت دامن هم صحبتی ز دست

46. گویا غلط همی کنم آن دامن من است

47. گلها شکفت و گلرخ ما زیر خاک خفت

48. ما را در این بهار گلی بس عجب شکفت

49. خیز ای نسیم و ره به حریم چمن بپرس

50. وز هر گل و گیاه چمن یک سخن بپرس

51. زان گل که می رسد کفن سبز کرده چاک

52. حالِ حریف خفته درون کفن بپرس

53. بنگر به تازه رویی نورستگان باغ

54. پژمردگی عارضش از نسترن بپرس

55. چون شمع لاله بزْم فروز چمن شود

56. زان شمع نوربخش به هر انجمن بپرس

57. سروی بجوی بر لب آب روان وزو

58. احوال ناروانی آن نارون بپرس

59. فرش حریر سبزه چو آری به زیر پای

60. چونست زیر خاره و خار آن بدن بپرس

61. سوسن چو با زبان نباتی کند حدیث

62. از خامشیِ آن لبِ شکر شکن بپرس

63. آید پس از بهار چمن را خزان پدید

64. فصل بهار و باغ مرا چون خزان رسید

65. من بودم از جهان و گرامی برادری

66. در سلک نظم جمع گرانمایه گوهری

67. زانسان برادری که در اطوار فضل و علم

68. چون او نزاد مادرِ ایّام دیگری

69. در بوستانِ فضل سراینده بلبلی

70. بر آسمانِ علم درخشنده اختری

71. خورشید اوج فصل محمّد که بر دوام

72. پیش قدم ز نور قدم داشت رهبری

73. یک شمه از شمایل او گر بیان کنم

74. جمع آید از مکارمِ اخلاق دفتری

75. دردا و حسرتا که ز باغ جهان برفت

76. ناخورده از نهال کمالات خود بری

77. چون او ندیده دیدۀ ایّام قرن ها

78. روشن دلی، دقیقه شناسی، سخن وری

79. این نکته گوش دار که دُرّ گرانبهاست

80. نظم بدیع اوست ولی حسب حال ماست

81. رفتی و درد و داغ توام یادگار ماند

82. صد حسرت از تو در دلِ امیدوار ماند

83. بلبل کشید رنج گلستان و عاقبت

84. گل را صبا ربود و ازو بهره خار ماند

85. دریا شد از سرشک کنارم ولی چه سود

86. کان گوهر یگانه ز من برکنار ماند

87. ای یار مهربان به کرم دستگیرییی

88. کز دست رفت کارم و دستم ز کار ماند

89. در حیرتم که از دلِ ریشم اثر نماند

90. وین سوز و بی قراریِ دل برقرار ماند

91. آن کس که بود آرزوی جان ز دست شد

92. وین جانِ زار مانده ندانم چه کار ماند

93. خاری همی خلید مرا در دل از گلی

94. آن گل نماند و در دلم این خار خار ماند

95. حرفی که یابم از قلمِ مشکبار او

96. سازم حمایلِ دل و جان یادگار او

97. یارب به روح پاک امینی که بر درش

98. روح الامین سزد ز گدایان کمترش

99. یارب به نفس ذاكيۀ او که کرده ای

100. ز آلودگی هرچه نباید مطهّرش

101. یارب به صفوت دل پاکش که ساختست

102. عکس فروغ ذات تو مشکات انورش

103. كان مفلس غریب غریق گنه که کرد

104. دوران ز خشت بالش و از خاک بسترش

105. عاری ز طاعت آمده پیش تو خلعتی

106. پوشان ز جامه خامۀ افضال در برش

107. از آسمان جود و سحاب کَرَم بریز

108. باران ز فیضِ رحمت جاوید بر سرش

109. گستاخیی ز غفلت اگر کرد این زمان

110. کاورد رو به سوی تو بارو میاورش

111. چون نام شد محمّدش از فضل سرمدی

112. سازش مقام زیر لوای محمّدی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شکوفه با ثمر هرگز نگردد جمع در یک جا
* محال است این که با هم نعمت و دندان شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* تیغش که چون بنفشه کبودی همی نمود
* در حال سرخی بَقَم و ارغوان‌ گرفت
شعر کامل
امیر معزی
* دل ز قید جسم چون آزاد گردد وا شود
* چون حباب از خود کند قالب تهی دریا شود
شعر کامل
صائب تبریزی