جامی_دیوانترکیب بند ها (فهرست)

ترکیب بند شمارۀ 3 : در مرثیۀ فرزند

1. این کهن باغ که گل پهلوی خارست درو

2. نیست یک دل که نه زان خار فگارست درو

3. برگ راحت مطلب میوۀ مقصود مجوی

4. برگ بی برگی و میوه غم و بارست درو

5. نافۀ مشک که با این همه عطرافشانی است

6. خونِ افسردۀ آهوی تتارست درو

7. بر رگِ عود که در دامن مطرب خفتست

8. منه انگشت که صد نالۀ زارست درو

9. دفتر غنچه کش اوراق چنین رنگین است

10. نقش کَم عُمری گل کرده نگارست درو

11. بهر عبرت بگشا نافِ زمین چون نافه

12. خط مُشکین بتان بین که غبارست درو

13. بی قراریِ جهان صبر و قرارم بربود

14. کام دل و آرزوی جان ز کنارم بربود

15. بنگر گردش این چرخ جفا آیین را

16. که چه سان زیر و زبر کرد من مسکین را

17. ریخت صد گوهرم از چشم چو از سلک وجود

18. بُرد دُرّ صدف لطف صفی الدّين را

19. از حریم چمنم شاخ گلی تازه شکست

20. تا بیاراید از آن روضۀ حورالعین را

21. سیم در خاک شود سوده ندانم ز چه روی

22. ساخت در خاک نهان آن بدن سیمین را

23. بی رُخش دیدن عالم که نخواهد دل من

24. بستم از خون جگر دیدۀ عالم بين را

25. مایۀ شادی ام او بود ندانم به چه چیز

26. شاد سازم دگر این خاطر اندهگین را

27. حرقت فرقت او می زند از سینه عَلَم

28. دم به دم می کشم آهی طلب تسکین را

29. همره آه دلا راه به علییّن جوی

30. بشنو این نکته و در گوش صفی الدّین گوی

31. رفتی و سیر ندیده رخ تو دیده هنوز

32. گوش یک نکته ز لب های تو نشنیده هنوز

33. چند دست اجل ای غنچۀ نورسته ترا

34. یک گل از شاخ امل دست تو ناچیده هنوز

35. بر تن عاجز تو بهر چه بود این همه رنج

36. زیر پا مورچۀ از تو نرنجیده هنوز

37. هر سرِ موی به فرقت ز بلا شد تیغی

38. فرقت از موی ولادت نتراشیده هنوز

39. این همه زهر چرا ریخت فلک در کامت

40. شربت شهدی ازین کاسه ننوشیده هنوز

41. تا ترا لقمه کند خاک گشادست دهان

42. دهن تنگ تو یک لقمه نخاییده هنوز

43. بر سرِ دست خرامان سوی خاکت بردند

44. نازنین پای تو گامی نخرامیده هنوز

45. عمر نزدیک شد از شست به هفتاد مرا

46. هرگز این واقعۀ صعب نیفتاد مرا

47. ریختی خون دل از دیدۀ گریانِ پدر

48. رحم بر جان پدر نامدت ای جان پدر

49. صدره از دست قضا سینه به ناخن کندی

50. گر نیفتادی از آن رخنه در ایمان پدر

51. نوبهار آمد و گلها همه رُستند ز خاک

52. تو هم از خاک برآی ای گل خندان پدر

53. جان خود بدهد و جان تو عوض بستاند

54. گر بود قابضِ ارواح به فرمان پدر

55. شد مرا دیده چو یعقوب خدا را بفرست

56. بوی پیراهنت ای یوسف کنعان پدر

57. همچو گل گر نزند چاک گریبان حیات

58. دست خار سر خاک تو و دامان پدر

59. خواب دیدت که دل جمع پریشان کردی

60. راست شد عاقبت این خواب پریشان پدر

61. چون کسی نیست کز و صورت حالت پر سم

62. بهر تسکین دل خود ز خیالت پرسم

63. زیرِ گل تنگ دل ای غنچۀ رعنا چونی

64. بی تو ما غرقه به خونیم تو بی ما چونی

65. سلک جمعیّت ما بی تو گسستست ز هم

66. ما که جمعیم چنینیم تو تنها چونی

67. بر سرِ خاک توام ای که ازین پیش مرا

68. بوده ای تاج سر امروز تَهِ پا چونی

69. بی تو بر روی زمین تنگ شده بر من جای

70. تو که در زیر زمین ساخته ای جا چونی

71. می شود دیدۀ بینا زغباری تیره

72. زیر خاک آمده ای دیدۀ بینا چونی

73. خورد غم های توام وه که خیال تو گهی

74. می نپرسد که درین خوردن غمها چونی

75. رو به صحرای عدم تافتی از شهر وجود

76. من ازین شهر ملولم تو به صحرا چونی

77. گرچه جان و دلم از ناوک هجران خَستی

78. به سبک روحی ازین ورطۀ حرمان جَستی

79. حیف بودی چو تو دُرّی به کف بدگهران

80. یا چو تو آینه ای در نظر کج نظران

81. حیف بودی چو تو شمعی ز سراپردۀ قدس

82. رخ برافروخته در انجمن بی بصران

83. حیف بودی چو تو ماهی همگی در خورِ مهر

84. تیغ کین خورده درین معرکۀ کینه وران

85. آمدی پاک و شدی پاک پس پردۀ غیب

86. دست نایافته بر تهمت تو پرده دران

87. ای خوش آن دلبر گلچهرۀ خوش لهجه که رَخت

88. زود بربست زهنگامۀ کوران و کران

89. نیست در کار فلک محکمییی کاش قضا

90. افگند سنگ درین کارگه شیشه گران

91. چون کند پیر جهان دیده تمنّای بقا

92. بارِ رفتن چو ببستند ازو خردتران

93. جامی آن بِه که درین مرحله آن پیشه کنی

94. که ز مرگ دگران مرگ خود اندیشه کنی

95. شربت تلخ رسد آخر ازین جام ترا

96. کام ناخوش کند این جرعه به ناکام ترا

97. دام تلبیس بود هرچه درین صیدگه است

98. جز فنا وانرهاند کس از این دام ترا

99. خاک شو خاک ز آغاز که دوران سپهر

100. خاک سازد به ته پای سرانجام ترا

101. رقم نام خود از تختۀ هستی بتراش

102. کاخر از لوح بقا محو شود نام ترا

103. به فراموشی خود نام برآور زان پیش

104. که فراموش کند گردش ایّام ترا

105. می کنی آرزوی پختگی از هر خامی

106. چند دل رنجه بود زین طمع خام ترا

107. جاه دنیا مطلب دولت فانی بگذار

108. جاه دین بس بود و دولت اسلام ترا

109. رو به دیوار کن و سر به گریبان درکش

110. هرچه جز هستیِ حق از همه دامان درکش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
* که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت
شعر کامل
حافظ
* چوب قفس ز گریه صیاد کرد گل
* من دل بر آشیانه پر خار بسته ام
شعر کامل
صائب تبریزی
* سر سودای تو در سینه بماندی پنهان
* چشم تردامن اگر فاش نگردی رازم
شعر کامل
حافظ