کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 126

1. خرابه دل من پر شد از محبت دوست

2. مباد هیچ دلی خالی از مودت دوست

3. کدام دولت و فرصت نیافت هر که بیافت

4. سعادت شرف وصل بار و صحبت دوست

5. اگرچه در خور او خدمتی نمی آید

6. شویم معتکف آستان خدمت دوست

7. رسد بغایت همت چنانکه دلخواه است

8. را از زبان و دست و دل من ز شکر نعمت دوست

9. کمال خسته دل و نامراد و بیحاصل

10. چه باشد ار به مرادی رسد ز دولت دوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم
* کنون امید بخشایش همی‌دارم که مسکینم
شعر کامل
سعدی
* سعدیا عمر گران مایه به پایان آمد
* همچنان قصه سودای تو را پایان نیست
شعر کامل
سعدی
* نقد حیرتخانهٔ هستی صدایی بیش نیست
* ای عدم نامی به دست آورده‌ای موجود باش
شعر کامل
بیدل دهلوی