کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 143

1. در کوی تو خون مژه خیلی است که سیلی است

2. هر قطره از و قابل سیلی است که خیلی است

3. سهل است به چشم من اگر درج ثریاست

4. پیش در گوش تو که تابان چو سهیلی است

5. بر طاق فلک مه قد خود کرد خم و گفت

6. ما را بنوی با خم ابروی تو میلی است

7. مقصود دو عالم چه کنی بر دل ما عرض

8. مقصود تونی هرچه ورای تو طفیلی است

9. جز زلف و رخت دل نکشد لیل و نهارم

10. فرخ تر ازینم نه نهاری و نه لیلی است

11. من دائم و دل قدر شب وصل که مجنون

12. دانست شب قدر شبی را که به لیلی است

13. در دید؛ گریان کمال ابرو و زلفت

14. بر بسته به زنجیر پلی بر سر سیلی است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با زهر چشم خنده هم آغوش کرده ای
* بادام تلخ را چه شکرپوش کرده ای؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* به مکر و حیله برای دسترس چه امکان است
* که همچو سرو بلندش هزار دستان است
شعر کامل
کمال خجندی
* دنیا که جسر آخرتش خواند مصطفی
* جای نشست نیست بباید گذار کرد
شعر کامل
سعدی