کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 150

1. دل ز دستم به طلبکاری یاری رفتست

2. دیر خواهد به من آمد و به کاری رفتست

3. هر قراری که به دل دارم ازو خواهد رفت

4. که به دلدارم ازین گونه فراری رفتست

5. رفت در کوی تو صد جان گرفتار به باد

6. تا به باد از گره زلف تو تاری رفتست

7. با خیال خط مشکین دهن تنگ توأم

8. کی شود دیده چو در دیده غباری رفتست

9. هر کجا زلف کشان رفت برای گفتند

10. گنج رشت برین راه که باری رفتست

11. همه را کشت بزاری و پس از خاک شدن

12. نشنیدیم که من را به مزاری رفتست

13. اگر از ضعف نیارد بر او رفت کمال

14. بر درش هر سحری ناله زاری رفتست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همدم خود شو که حبیب خودی
* چاره خود کن که طبیب خودی
شعر کامل
رهی معیری
* خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد
* بنفشه نسخه آن بر بهار بنویسد
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* مگوی آنچ هرگز نگفتست کس
* به مردی مکن باد را در قفس
شعر کامل
فردوسی