کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 257

1. مرد عشق تو به غم همدرد است

2. دردمند تو بلا پرورد است

3. هر که از درد و رنگی دارد

4. اشک او سرخ و رخ او زرد است

5. بیخیر میفتد آتش خواب است

6. درد و غم می خورد اینش خورد است

7. دردمندان به دو رخ پاک کنند

8. کف پا کز ره ن گرد است

9. هست با درد تو هر فردی را

10. عالمی کز همه عالم فرداست

11. عشق، بیدرد سری گرم نکرد

12. شمع تا سوز ندارد سرد است

13. چون براند سخن از درد کمال

14. هر که مردست بگوید مرداست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عزم بر هم زدن هر دو جهان گر داری
* هیچ تدبیر چنان نیست که یکدل باشی
شعر کامل
صائب تبریزی
* پندم مده که نشونم، ای نیکخواه، ازآنک
* من با توام، ولی دل و جان جای دیگرست
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* نار چو بیمار تؤی خود بخور
* عرضه مکن بر دگران نار خویش
شعر کامل
ناصرخسرو