کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 401

1. دل چو در زلف تو پیچید روانش بستند

2. خواب در چشم پر آب نگرانش بستند

3. هر کجا بود در آفاق دل شیدانی

4. کارسن زلف تو در گردن جانش بستند

5. نیشکر تا که کند خدمت قند لب تو

6. چون سر از خاک بر آورد میانش بستند

7. خواست سوسن که کند وصف قد سرو سهی

8. پیش بالای بلند تو زبانش بستند

9. تیر مژگان تو هرگاه که بنشست بدل

10. مرهمی بود که بر ریش غمانش بستند

11. نکته ای خواست بگوید ز میان تو کمال

12. با تبسم ز لبت راه گمانش بستند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم
* دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم
شعر کامل
سعدی
* من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
* قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو
شعر کامل
حافظ
* گویند که در سینه غم عشق نهان کن
* در پنبه چسان آتش سوزنده بپوشم
شعر کامل
فروغی بسطامی