کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 614

1. خیال خال لبش می کنم به خواب هوس

2. اگرچه خواب نباید به چشم کس ز مگس

3. به عرضه داشت نوشتم که خون بنده بریز

4. خطش نمود تقبل لیشه ستاند نفس

5. سری که پیش تو دارم بر آستان حق است

6. منم که از همه عالم سر تو دارم و بس

7. صلای دعوت خوبی بزن که هست امروز

8. خط تو سبزی خوان خلیل و خال عدس

9. دو چشم مست سیه کرده به سوختنم

10. مساز خانه مردم سیه مسوزان خس

11. کمان ابروی شوخ ترا ز تیر مژه

12. چو بود ناوک بیحد رسید به همه کس

13. کمال هست فرین با رقیب خانه سیاه

14. چو طوطی که به زاغش کنند اسیر قفس


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن مه به جانب سفر آهنگ می کند
* صحرا و شهر بر دل ما تنگ می کند
شعر کامل
جامی
* نیک بخت آن کسی که داد و بخورد
* شوربخت آن که او نخورد و نداد
شعر کامل
رودکی
* منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن
* از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم
شعر کامل
حافظ