کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 658

1. در زورق حیات است جان رقیب خائف

2. بارب نگاه دارش از باد نامخالف

3. ما دین و دل نهادیم در وجه دلستانان

4. صد شکر کاین ذخیره شد صرف در مصارف

5. تا بپری به جانان کردند وقف جان را

6. واقف نبود گوئی زاهد ز شرط واقف

7. گر درد و غم فرستی وصلت کنیم حاصل

8. ما میکنیم تحصیل تا میرسد وظائف

9. معشوق و جام می را گر حق نمی شناسی

10. در راه حق شناسی نه سالکی نه عارف

11. دیدم لب و دهانش بوسی به چند گفتم

12. گویند با لطیفان بسیار ازین لطایف

13. آید به بوی زلفت بر در کمال رقصان

14. چشمی به حلقه دارد در طوف کعبه طائف


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق
* داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم
شعر کامل
حافظ
* آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت
* وان نفسی که بیخودی یار چه کار آیدت
شعر کامل
مولوی
* حیفم آید به قلم نام لبت برد دریغ
* که به صد قرن از آن طرفه کمان نتوان ساخت
شعر کامل
کمال خجندی