کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 670

1. به زلف و خال تو کردی خون خویش سبیل

2. به شرط آنکه سئانند خونبها ز قتیل

3. متاع من سر و جان است و نیست لایق دوست

4. به دوستان چه فرستد کسی متاع قلیل

5. تنم گداخت چو شمع و دلیل ضعف دل است

6. عجب که پیش تو روشن نگشت ضعف دلیل

7. رقیب ساخت دو چشم ترم به زخم کبود

8. در دجله بود روان چشم من شد اکنون نیل

9. چه التفات محب را به بوستان نعیم

10. که دل ز روی تور باغیست بر زنار خلیل

11. به وصل صحبت یوسف عزیز من مشتاب

12. جمال بار نبینی مگر به صبر جمیل

13. کمال زلف بتان گر خیال میبندی

14. مرو به خواب که هندوستان به بینده فیل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا به گور سپاری مگو وداع وداع
* که گور پرده جمعیت جنان باشد
شعر کامل
مولوی
* واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
* طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست
شعر کامل
حافظ
* گفت دیوانه مشو دیده ز مهتاب بدوز
* وقت آن نیست‌که مهتاب به‌گز پیمایی
شعر کامل
قاآنی