کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 717

1. چه رنجم از تو گر کشتی به نازم

2. که نازت عمر نو بخشید بازم

3. چو کارم جز بریدن نیست از خویش

4. چرا باشد ز تیغت احترازم

5. طبیبی شربت من گر نسازی

6. از قند به به خون دل بسازم

7. ز ابرویت چو رو آرم به محراب

8. سر زلفت بود عقد نمازم

9. نظر کج باختی گفتی به آن زلف

10. دوزخ دارد چگونه کج بنازم

11. سر زلفت مرا عمر درازست

12. خداوندا بده عمر درازم

13. کمال از بندگان ماست گفتی

14. بدنه اقبال دایم سرفرازم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
* نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
شعر کامل
حافظ
* غافلان را گوش بر آواز طبل رحلت است
* هر تپیدن قاصدی باشد دل آگاه را
شعر کامل
صائب تبریزی
* چند باشی همچو خون مرده پنهان زیر پوست؟
* همتی کن، پوست را بشکاف بر خود چون انار
شعر کامل
صائب تبریزی