کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 727

1. دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم

2. جان هست ولی چیز محقر چه فرستم

3. غم نیست از بنم که فرستم سر و جانش

4. اندیشه از این است که بر سر چه فرستم

5. از دیده به خاک در او جز گهر اشک

6. نقدی که رسانند روانتر چه فرستم

7. گر دل طلبد مرهم ریشه بسر نیش

8. زآن غمزه بدل جز سر نشتر چه فرستم

9. با دست همین از نو بدست من مفلس

10. جز ناله و فریاد بر آن در چه فرستم

11. بیرون ز دعایی که برآید سحر از دست

12. دستم ندهد تحفه دیگر چه فرستم

13. چون بر در و بام تو نخواهم که پرد مرغ

14. من خود ببرم خط بکبوتر چه فرستم

15. شرق لب چون قند نوآم گرچه بسی هست

16. پیش تو سخنهای مکرر چه فرستم

17. زینسان که کمالست ز هجران تو گریان

18. با نامه برت جز غزل تر چه فرستم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* معلم گو ادب کم کن که من ناجنس شاگردم
* پدر گو پند کمتر ده که من نااهل فرزندم
شعر کامل
سعدی
* سرت گر بساید به ابر سیاه
* سرانجام خاک است ازو جایگاه
شعر کامل
فردوسی
* چون کدو بی‌خبری زین که گلویت بستم
* بستم و می‌کشمت چون ز رسن بگریزی
شعر کامل
مولوی