کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 76

1. از پیش من آن شوخ چه تعجیل کنان رفت

2. دل نعره بر آورد که جان رفت و روان رفت

3. گر خامه براند گذری پهلو نامش

4. در نامه نویسید که سر رفت و روان رفت

5. پروانه که مرد از غم روئی به سر خاک

6. شمعش مفروزید که با سوز نهان رفت

7. از دید. گر از سودن پایش نرود نور

8. سودی نکند دیده که نورش به زبان رفت

9. هر جا خبر خاک کف پای تو گفتند

10. دامن بگرفت اشک به دندان و روان رفت

11. بوی تو رساندند ز یوسف به زلیخا

12. این نعره زنان آمد و آن جامه دران رفت

13. جز مهر تو نگزید کمال از همه عالم

14. آن روز که از جان و جهان دست نشان رفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ارزن اندر آسیا سالم‌تر است از من که هست
* بار عشق او چو کوه و جسم زار من چو کاه
شعر کامل
محتشم کاشانی
* نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
* نه هر که آینه سازد سکندری داند
شعر کامل
حافظ
* آن که مسلسل نمود طرهٔ لیلی
* خواست که مجنون اسیر سلسله باشد
شعر کامل
فروغی بسطامی