کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 761

1. قراری کرده ام با شود که چون در پیش بار افتم

2. به خاک پای او بی خود بغلعلم بی قرار افتم

3. مرا گویند چون بینی ز دورش بی خبر افتی

4. دو چشمم چار شد. تا کی به آن مهوش دچار افتم

5. بدان سودا که از باغ جمال او برم بونی

6. چو زلفش گاه در گلشن گهی در لاله زار افتم

7. سرو جان گرامی چون ندارد پیش او قربی

8. چو اینها پیش او ریزم ز رویش شرمسار افتم

9. به ناوگهای صید افکن خوشا آن غمزه و مژگان

10. که هر یک در شکار افتند و من هم در شکار افتم

11. سماع تو کجا ماند به حالات من ای صوفی

12. که تو تصدأ به رقص آنی و من بی اختیار افتم

13. به ذکر و فکر اگر افتی کمال آنک تو و خلوت

14. مرا بگذار تا در فکر روی آن نگار افتم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سر حق را بر سر دار فنا کرد آشکار
* در طلب منصور الحق همت مردانه کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظرست
* عشقبازی دگر و نفس پرستی دگرست
شعر کامل
سعدی
* گفتم که نیاویزم با مار سر زلفت
* بیچاره فروماندم پیش لب ضحاکت
شعر کامل
سعدی