کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 825

1. ای نهاده بار هجران بر دل پر درد من

2. تا چه آید بعد از این بر جان عم پرورد من

3. ای صبا گر بوی او داری چه داری زود باش

4. ورنه چون من رفته باشم در نیابی گرد من

5. مردم چشمم بخون دل برای روی خلق

6. آب و رنگی باز می آرد بروی زرد من

7. شب همه شب اشک میریزم بزاری همچو شمع

8. نسبتی دارد همانا درد او با درد من

9. ابرتر دامن همی گرید ز اشک گرم من

10. کوه سنگین دل همی نالد ز آه سرد من

11. در میان خاک و خون می خفتم و خون میخورم

12. خواب و خورد کس مبادا همچو خواب خوردمن

13. ای کمال آندم که با من خلوتی افتد ترا

14. گر تو خود جان عزیزی نیستی در خورد من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
* و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم
شعر کامل
سعدی
* می کند باد صبا هر روز پیش از آفتاب
* مصحف خلق ترا از بوی گل تفسیرها
شعر کامل
صائب تبریزی
* گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک
* از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو
شعر کامل
حافظ