کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 855

1. روی او از زلف دیدن می توان

2. گل شب مهتابه چیدن می توان

3. گرچه زلف او ز سر تا پا جفاست

4. این جفا از وی کشیدن می توان

5. کشتی مرغی که باشد خانگی

6. گر به بام او پریدن می توان

7. با لب او میوه شیرین وصل

8. گر رسد وفیه رسیدن می توان

9. از دهانش جرعه آب حیات

10. گر بقا باشد چشیدن می توان

11. دل به زخمی از تو ترک ناله گفت

12. وقت مرهم آرمیدن می توان

13. دید عکس جان در آن عارض کمال

14. با عکس گل در آب دیدن می توان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قد تو عمر درازیت و سرو گلشن ناز
* بیا و سایه فگن بر سرم چو عمر دراز
شعر کامل
هلالی جغتایی
* با غریبان لطف بی‌اندازه کن
* تا رود نامت به نیک در دیار
شعر کامل
سعدی
* همین نصیحت من پیش گیر و نیکی کن
* که دانم از پس مرگم کنی به نیکی یاد
شعر کامل
سعدی