کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 873

1. گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن

2. من بار سر نخواهم بار دگر کشیدن

3. زینسان که دل به پارب زآن غمزه خواست تیری

4. یک تیر بر نشانه خواهد بفین رسیدن

5. هر کس به دفع دردی آرام یابد و من

6. تا درد او نبینم نتوانم آرمیدن

7. گر پارسا بخواند در زیر لب دعائی

8. بهر شفای دردم نگذارمش دمیدن

9. هر شربتی گزینم رنجورتر نسازد

10. گر تشنه لب بمیرم نتوانم آن چشیدن

11. حکمت فروش تا کی مرهم می کند عرض

12. ما خستگان نخواهیم ابنها ازو خریدن

13. گوش کمال پر شد از آن دردمندان

14. دیگر نمی تواند نام دوا شنیدن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بر حسن زود سیر بهار اعتماد نیست
* شبنم به روی گل به امانت نشسته است
شعر کامل
صائب تبریزی
* جفا می‌کن جفایت جمله لطف است
* خطا می‌کن خطای تو صواب است
شعر کامل
مولوی
* مجو ایمنی در سرای فسوس
* که گه سندروسست و گاه آبنوس
شعر کامل
فردوسی