کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 943

1. روی خوب از من مشتاق نپوشانی به

2. قیمت صحبت صاحب نظران دانی به

3. گرچه دست دهد آزار دل مسکینان

4. خاطر عاشق بیچاره ترنجانی به

5. من بسودای تو باز آمدم از شهوت چشم

6. که به آن روی نظر بازی روحانی به

7. میل شاهی نکند هر که گدای تو بود

8. زآنکه این منزلت از دولت سلطانی به

9. سود و سرمایه جانرا که متاعیست گران

10. من سودا زده دارم به تو ارزانی به

11. می کند در ره سودای تو مردن هوسم

12. که حیات ابد از زندگی فانی به

13. دل ز باغ رخ او پب ذقن گر بکف آر

14. که به رنجور رسد میوه بستانی به

15. گرچه جان لایق آن جان جهان نیست کمال

16. حالیا آنچه بدست است برافشانی به


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای توانگر مفروش این همه نخوت که تو را
* سر و زر در کنف همت درویشان است
شعر کامل
حافظ
* نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
* نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
شعر کامل
حافظ
* عندلیبی راکه ازگل با خیال گل خوش است
* هیچ باغ دلگشایی نیست چون چاک قفس
شعر کامل
صائب تبریزی