کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 947

1. کحل بصر نیست جز آن خاک راه

2. چشم به سرمه مکن ای دل سیاه

3. دود شنیدم سوی خوبان رود

4. با تو رسد عاقبت این دود آه

5. درد تو گر جرم و گنه مینهند

6. هست ز سر تا قدم من گناه

7. ماه بدید آن رخ و خود را گرفت

8. بی سببی خود نگرفته است ماه

9. گر خم ابروی تو دیده از دور

10. کج ننهادی مه نو هم کلاه

11. وصل نو نو خاسته گفتم توان

12. بافت چو فرزین شرف قرب شاه

13. گفت که من شاه بتانم کمال

14. گر هوس مات بود شه بخواه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نمی سوزم اگر برق اجل در خرمنم افتد
* که من در خوشگی از کاه گندم را جدا کردم
شعر کامل
صائب تبریزی
* پس مقالات من و مجلس تو
* راست چون زیره و چون کرمانست
شعر کامل
انوری
* چشم بد دور ز خال تو که در عرصه حسن
* بیدقی راند که برد از مه و خورشید گرو
شعر کامل
حافظ