کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 984

1. با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری

2. دارم هوس لطف تو وای ار نپذیری

3. با من نظری کن ز سر لطف و بزرگی

4. هر چند که در چشم نیایم ز حقیری

5. کامی ز لب لعل تو شاید که برآید

6. با من چو میان خود اگر ننگ نگیری

7. سلطانی من چیست گدائی ز نو کردن

8. آزادی من چیست به دام تو اسیری

9. گفتی که به پیری طرف عشق رها کن

10. چون عشق در آمد چه جوانی و چه پیری

11. احوال درون دل و بیرون خرابم

12. محتاج خبر نیست که بر جمله خبیری

13. با زنده دلی گفت کمال از سر حالت

14. حالت به از آن نیست که در عشق بمیری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز هر سو شاخ گیسو شانه می‌کرد
* بنفشه بر سر گل دانه می‌کرد
شعر کامل
نظامی
* چشم من کرد به هر گوشه روان سیل سرشک
* تا سهی سرو تو را تازه‌تر آبی دارد
شعر کامل
حافظ
* مگذار که نا اهلان چینند گل رویت
* کز نار چو گل چینند جز خار نمی‌ماند
شعر کامل
محتشم کاشانی