خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 240

1. کفر است راز عشقت پنهان چرا ندارم

2. دارم به کفر عشقت ایمان چرا ندارم

3. سوزی ز ساز عشقت در دل چرا نگیرم

4. رمزی ز راز مهرت در جان چرا ندارم

5. آتش به خاک پنهان دارند صبح خیزان

6. من خاک عشقم آتش پنهان چرا ندارم

7. عید است این که بر جان کشتن حواله کردی

8. چون کشتنی است جانم، قربان چرا ندارم

9. نی کم سعادت است این کامد غم تو در دل

10. چون دل سرای غم شد شادان چرا ندارم

11. تا خود پرست بودم کارم نداشت سامان

12. چون بی‌خودی است کارم سامان چرا ندارم

13. مهتاب را به ویران رسم است نور دادن

14. پس من سراچهٔ جان ویران چرا ندارم

15. ریحان هر سفالی پیداست آن من کو

16. من دل سفال کردم ریحان چرا ندارم

17. خاقانیم نه والله سیمرغ نیست هستم

18. پس هست و نیست گیتی یکسان چرا ندارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
* در نظر قدر با کمال محمد
شعر کامل
سعدی
* اگر عناب دفع خون کند از روی خاصیت
* کنارم از چه رو گردد ز خون دیده عنابی
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* اگر ممالک روی زمین به دست آری
* بهای مهلت یک روزه زندگانی نیست
شعر کامل
سعدی