خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 339

1. آن لعل شکر خنده گر از هم بگشایی

2. حقا که به یک خنده دو عالم بگشایی

3. ورچه نگشائی لب و در پوست بخندی

4. از رشتهٔ جانم گره غم بگشایی

5. مجروح توام شاید اگر زخم ببندی

6. رحمی کن ار حقهٔ مرهم بگشایی

7. کاری است فرو بسته، گشادن تو توانی

8. صد مشکل ازین‌گونه به یک‌دم بگشایی

9. اندیشه مکن سلسلهٔ چرخ نبرد

10. گر کار چو زنجیر من از هم بگشایی

11. گفتی چو فلک دست جفا برنگشایم

12. ایمن نشوم، گر تو توئی هم بگشایی

13. هان ای دل خاقانی از آه سحری کوش

14. کاین چنبر افلاک خم از خم بگشایی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر همه خانه کعبه است، که تعمیر مکن
* تا توان کرد عمارت دل ویرانی را
شعر کامل
صائب تبریزی
* درد عشقی کشیده‌ام که مپرس
* زهر هجری چشیده‌ام که مپرس
شعر کامل
حافظ
* بر لعل لبت جان ز سر شرق فشاندن
* سهل است ولی زیره به کرمان نتوان برد
شعر کامل
کمال خجندی