خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 38

1. چه نشینم که فتنه بر پای است

2. رایت عشق پای برجای است

3. هرچه بایست داشتم الحق

4. محنت عشق نیز می‌بایست

5. صبر با این بلا ندارد پای

6. بگریزد نه بند بر پای است

7. راستی به که صبر معذوراست

8. بر سر تیغ چون توان پای است

9. بیخ امید من ز بن برکند

10. آنکه شاخ زمانه پیرای است

11. کار من بد شده است و بدتر ازین

12. هم شود، تا فلک بر این رای است

13. از که نالم بگو ز کارگزار

14. یا از آن کس که کار فرمای است

15. ناله دارد ز زخم، مار سلیم

16. مار از آن کس که ما را فسای است

17. خیز خاقانی از نشیمن خاک

18. که نه بس جای راحت افزای است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل رنجور من از سینه هر دم می رود سویی
* ز بستر می گریزد طفل بیماری که من دارم
شعر کامل
رهی معیری
* از گشایش نبود بهره تهی مغزان را
* پسته پوچ محال است که خندان گردد
شعر کامل
صائب تبریزی
* زهر چشمش میان خندیدن
* همچو بادام تلخ در شکرست
شعر کامل
صائب تبریزی